شب درد

شب درد است امشب شب دلشوره و تشويش و گمان
و ندارم من خبري از تو, تو اي سرو روان
كوله بارم عشق است و ندارم من به رحيل پي رو همسفري كه نشينم به كنارش بزنم با او حرف.
امشبم نيست توان كه بگويم من چون هميشه شعرهاي كهن امشبم در پي نيما و سپهري و نوان
آرزويم اين است كه توام دل نكني ز نگاهم نگهت را مبري
تو بشو همسفرم به ره سخت رسيدن به كمال گر چه سخت است, ولي تو بكن از كرمت بر من عاصي رحمي. تو بشو همسفرم به ره سخت رسيدن به وصال

 

 









گزارش تخلف
بعدی